حقایقی درباره منصور هاشمی(۳)

حقایقی درباره منصور هاشمی
جلسه سوم
نحمدک اللهم یا من نوّر قلوبنا بانوار المحبه العلویه، و اکمل لنا دیننا بالولایه المرتضویه و اتمّ نعمته علینا بالهدایه الحیدریه؛ و نصلی و نسلّم علی الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق و المعلن الحقّ بالحقّ و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل، حبیبک و حبیبنا ابیالقاسم محمد، صلی الله علیه و علی اهل بیته الاطیبین، الائمه الهداه المعصومین، اهل الذکر و اولی الامر و امناء ربّ العالمین؛
و لاسیّما النور علی النور فی طخیاء الدیجور و الامام المنصور و السراج المستور، مهدیّ هذه الامه و خاتم الائمه، امام زماننا، الحجه بن الحسن العسکری عجلاللهتعالیفرجهالشریف؛ و لعنه الله علی من لم یقرّ بولایتهم أو عدّ نفسه فی عدادهم أو قاس غیرهم بهم، أبد الآبدین و دهر الداهرین.
اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
اللهم عجل لولیک الفرج
در این جلسه قبل از آنکه به موضوعات دیگر بپردازیم؛مطلبی را که در جلسه پیشین متعرض شدیم و قول ادامه آنرا در این جلسه دادیم بیان کرده و سپس به دیگر نکات اشاره خواهیم داشت.
همانطور که گفتیم منصور هاشمی در کتاب خودش اینگونه مینویسد:
«آیا از اینان به شگفت نمی آیید؟کشته اینرا شهید و کشته آن را شهید مینامند در حالیکه آندو جز مرداری نیستند! آگاه باشید شهیدی جز من و یارانم نیست اگرچه بر بسترهای خود بمیریم»
{مناهج الرسول ص۲۱۸}
در جلسه قبل این کلام وی را به عنوان خودبرتر بینی و فخرفروشی او بیان کردیم و فی الحال در این باب نیز دیگر شباهتش با احمد بصری را بیان میکنیم.
در این کلام منصور هاشمی از دو وجه با احمدبصری شباهت دارد:
اول: توهین به شیعیان(در حالیکه آندو جز مرداری نیستند)
دوم:خودبرتربینی(شهیدی جز من و یارانم نیست)
اما اول که توهین به شیعیان باشد؛احمد بصری در کتابش اینگونه مینویسد:« حقیقت این است که هیچ چاره ای نیست جز اینکه خداوند را یاری کرده وبه حاکمیت آن اقرار کنی و یا اینکه همراه شیطان وبرای حاکمیت آن مبارزه کنی و ساکت در این بین شیطان گنگ است پس آنانی که با خدا هستند با خدایند وکسانی که با شیطان هستند با شیطانند وکسانیکه بیطرفند همانطوریکه خود را می نامند شیطان گنگ هستند.»
{جهاد درب بهشت است،ص۸۴)
بله میبینید که احمد بصری افرادی را که مخالف وی هستند و یا حتی متوقف بر وی هستند که هنوز نه قبول کرده اند و نه رد را شیطان و شیطان گنگ میخواند.
چه فرقی است میان این فرد و منصور هاشمی که گمان میکنند راه نجات فقط خودشان میباشند و بقیه کالانعام بل هم اضل هستند.
پس هرعاقلی که ذره ای تامل و تعقل کند در می یابد که این جماعت هیچ احترامی برای تشیع قائل نبوده و اینگونه فقط از نام شیعه سوء استفاده میکنند.زمانیکه حرف از معتقدات شود همگی سینه را چاک کرده و مدعی تشیع و محبت اهل بیت علیهم السلام میباشند اما در عمل اینگونه به شیعیان حضرتش توهین میکنند.
بد نیست بدانید امام صادق علیه السلام درباره این افراد چه فرموده اند:
حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ ️قالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)یَقُولُ:
لَیْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لِأَنَّکَ لَا تَجِدُ أَحَداً یَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَکِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَکُمْ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّکُمْ تَتَوَالَوْنَا وَ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا وَ قَالَ ع مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِیّاً لَنَا
معلّى بن خنیس گفت:
از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود:
ناصبى (دشمن اهل بیت علیهم السّلام) کسى نیست که با ما آل محمّد عداوت و دشمنى داشته باشد، زیرا تو، کسى را پیدا نمى کنى که بگوید من نسبت به محمّد و آل محمّد بغض و کینه دارم️، بلکه ناصبى آن کسى است که با شما دشمنى کند، در حالى که مى داند شما ما را دوست دارید و از دشمنانمان بیزارى مى جویید.
همچنین آن حضرت فرمود: هر کس دشمن ما را سیر کند، مانند این است که دوست ما را به قتل رسانده است.{صفات الشیعه ح ۱۷}
بله این جماعت جرأت بی ادبی علنی به حضرات معصومین علیهم السلام را نداشته و لاجرم به شیعیان ایشان توهین کرده و حرام زاده و مردار و شیطان خطاب میکنند.
در تاریخ ثبت میشود که عده ای آمدند و دعوای تشیع داشتند و اعمالشان با اعمال دشمنان اهل بیت در نهایت تفاهم و تساوی بود.
اما دوم که خود برتر بینی بود؛احمد بصری در کتابش مینویسد:
« و او همان حجر الاسود در رکن عراقی در کعبه، در (حقیقت او یک انسان) است و او همان مهدی اول و یمانی و(صاحب امانت) است. به همین دلیل او فاتح دولت عدل الهی و زمینه ساز اصلی آن است و اولین حاکم بعد از فرمانده اش، امام مهدی می باشد. و هر کس که به زیارت کعبه می رود حتماً از آن سنگ و رکن یمانی که درب کعبه بین آن هاست می گذرد و بهتر است بگوییم همان فرشته ای که کتاب عهد و میثاق را بلعیده و باید حتماً به وسیله آن با خداوند تجدید عهد کند.»
{متشابهات،ج۴ص۸۶}
البته این اقاویل و ادعاهای احمد بصری انقد زیاد است که باید برای شمارش آن نه تنها کنفرانس و مقاله،بلکه کتابی مجزا نوشت.
در نتیجه دیدیم که منصور هاشمی چگونه خود را برتر دانسته و به شیعیان توهین میکند.
شباهت بعدی که این مدعی بیسواد با احمد بصری دارد در رابطه با حوادثی است که اخیرا رخ داده است.
اتباع منصور هاشمی این حوادث را اینگونه تعبیر کردند:
بلی این جماعت آنقدر سخیف و نامرد هستند که اینگونه از حوادث به نفع خود استفاده کرده و باعث تشویش اذهان مردم شده و برای حجیت خودشان به هر رطب و یابسی تمسک جسته و استدلال میکنند.
اما اینطرف کلام احمد بصری است که وی نیز از دائره این جهالت خارج نبوده و اینگونه میگوید:
« شما ای شیعیان امیرالم ؤمنین علی بن ابی طالب بر اساس ادعای تشیعی که می کنید، همانا حجت رسا و کامل از س وی خداوند و بواسطه ی من بر شما اقامه شد، و اینکه من ص راط مستقیم بسوی بِشت های پر نعمت هستم، پس هر کس با من همراه شود نجات یافت، و هر کس با من مخالفت کند هلَک می گردد؛ و این آخرین هشدار از خدا و از امام مهدی می باشد، و
بعد از آن چیزی جز آیت عذاب و خفت و خواری در دنیا نخواهد بود، و کسی که به این دعوت ملحق نشود در آخرت به جهنمی در می آید و چه بد منزلگاهی است.»
{بیانیه برائت}
و در اینجا نیز احمد بصری نیز تهدید به عذاب میکند و درباره حوادثی که رخ داد وقابع را حمل بر مطلوب خود کرده و مثل دیگر رقباء مدعی شان سوء استفاده کردند.
شباهت دیگری که میان ایندو مدعی دروغین میتوان بیان داشت در ادعای علم است،خودرا عالم و اعلم و مرجع تمامی علما و افضل عالمان زمانه میدانند.
اتباع منصور هاشمی درباره وی اینگونه مینویسند:
«بل به جرأت میتوان گفت که اعلم علمای امت در عصر حاضر است و بیشترین فیض علمی را به مسلمانان جهان میرساند.»
و نیز در رابطه با احمد بصری نیزگفته اند:
« ولیکن یک چیز مهمی مرا متحیر کرده است وآن این که شما از من در خصوص
سطح سواد وسطح دین داری خود از من سوال نمودید وخود شما گفتید )من از اهل
انجیل به آن آگاهترم واز اهل تورات به آن آگاهترم واز اهل قرآن به آن آگاهترم وغیره. . .»
{ وصى وفرستاده امام مهدى در کتابهاى تورات وانجیل وقران ص۲۲}
یکی ادعای اعلم علمای امت و دیگری نیز بدین نحو ادعای علم میکند که در زمان خودش اشاره ای به علم این مدعیان دروغین نیز خواهیم کرد،اگرچه در جلسه اول نیز ذره ای از جهالت های منصور هاشمی را بیان داشتیم که مشتاقان بدان بحث میتوانند مراجعه کنند.
اما بد نیست بازهم به فخر فروشی ها و خودبرتر بینی های منصور هاشمی اشاره کنیم با ببینید وی واقعا کسی است که ادعا میکند ادعایی ندارد و صرفا یک عالم است؟یا مدعی کذابی است که طریق خودرا بر حق و دیگران را باطل و ظالم و جهنمی میداند.
وی میگوید:
«چراکه من برای شما از نان شب واجب تر و از کشب و کار خانواده سودمندترم.من تنها کسی هستم که با شما میماند و در دنیا و آخرت از شما جدا نمیشود.»
{الکلم الطیب}
آری این همان شخصی است که گمان میکردید هیچ ادعایی ندارد و مانند دیگر علما به اصطلاح فقط آمده است مطالبی را بگوید،درحالیکه وی بی شک یکی از مدعیان دروغین بوده و ادعایی دارد که شاید بعد از فهمیدن ادعاهای وی حتی باورتان هم نشود.
لیک آنقدر این جماعت ترسو هستند که جرات بیان علنی آنرا ندارند و در وهله اول فقط ادعا میکنند وی عالمی وارسته بوده و به امام زمان عج دعوت میکند،که در ادامه و جلسات بعد اشاره خواهیم داشت که وی نه تنها به امام زمان دعوت نکرده و نمیکند بلکه ادعاهایی سخیف در امر امامت نیز دارد که در صورت نیاز به آنها نیز اشاره خواهیم کرد.
این جلسه را با همین چند مورد ختم کرده و نکات مهم و دیگر را در جلسات آتی بیان خواهیم کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی.
والسلام علی من اتبع الهدی
بازدیدها: ۳۸۶
با سلام خدمت برادر عزیز.کاش اول برای نقد منصور هاشمی خراسانی ابتدا مطالعه ی بادقت و ازروی حوصله میداشتید و باتقطیع کلام ایشان انصاف را زیرپا نمی گذاشتید .
مثلا در این پاراگراف …چراکه من برای شما از نان شب واجب تر و از کشب و کار خانواده سودمندترم.من تنها کسی هستم که با شما میماند و در دنیا و آخرت از شما جدا نمیشود.» که گفته اید ایشان درخصوص خود اینگونه گفته است دقت لازم را به مرجع این کلام درگفتار مربوطه میداشتید چون دراین پاراگراف اگر درست درنامه ی سوم ایشان بنگرید درباره ی “شناختن”و”دانستن”صحبت به میان اورده اند ومرجع پاراگراف اشاره به “شناخت”دارد که تنها کسی است که با شما میماند …..”اگر دوباره وکامل نامه را بخوانید کاملا به اشتباه خود پی خواهید برد .درباره همه انچه اشاره کردید هم قادر به روشن کردن مساله هستم لکن به تناوب به سایتتان مراجعه واشاره خواهم کرد .لطفا منصفانه برخورد کنید واز عواقب کار خود بترسید چراکه درهمین مقوله که بنده گفتم دچار اشتباه وتهمت ناروا شده اید وحق الناس برگردنتان است البته اگر اعتقادبه این امر داشته باشید که به احتمال قوی دارید وحتما درد دین داشتین که وقت گذاشتین والبته بنده حمل بر برائت شما از دیگر مسائل می کنم که اینرا می گویم .خداوند توفیق شناخت حق را اولا به خودم وسپس به شما دهد .ان شالله
چیزی که عیان است
چه حاجت به بیان است